كامپيوتر، رويايي دوست داشتني من
 
 
منوی اصلی
صفحه نخـــــست
چــــاپ صفــــحه
خـــانه كردن وب
ذخـــــیره صفحه
پـست الکترونیک
بایگـــانی مطالب
در باره ی ما
 

با سلام. اميدوارم از بازديد وبلاگ لذت ببريد. لطفا با بيان نظرات ارزشمند خود ما را در بالا بردن كيفيت وبلاگ ياري فرماييد. من تنها یک چیز می‌دانم و آن اینکه هیچ نمی‌دانم. (سقراط)
موضاعات
Open Source Linux Google AMD Reading بارسلونا Poem بدون شرح Software News آزمایشگاه معماری آزمایشگاه پایگاه داده ها
پیوند وبلاگ
☺☻☹بی حجاب ترین تصاویر ورزش بانوان ایران☺☻☹
ســـوکـــت رایـــانـــه
مشاوره و فروش جزوات پارسه
نت های ایرانی
Computer & Linux & My Dear
فروشگاه اینترنتی بستان
دامنه رایگان
از همه جا
NIMBUZZ & KINGBUZZ
وبلاگي ديگر از مهندس يادگاري
وبلاگ مهندس يادگاري عزيز
زمزمه‌هايي براي دلتنگي (سعيد)
My Dear
كانون رباتيك جوان ايروني
سايت تك ترانه
سايت 98Music
آموزش آهنگسازي
داريوش اقبال
وبلاگ دكتر رحيمي استاد دانشگاه
وبلاگي از مهندس ميرعدلي
گل آقا (ياسين)
اخبار روز
مقالات آموزشي و دانلود نرم افزار هاي کمياب
جديد ترين فيلم‌ها
مرجع اخبار و عكس
بهترين سايت دانلود جهان
لذت خريد اينترنتي
تالار گفتمان Linux كاران اصفهان
وبلاگ توپ
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كامپيوتر رويايي دوست داشتني من و آدرس rbm-computer.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو ماهیانه
خرداد 1393
ارديبهشت 1393
آذر 1392
ارديبهشت 1392
شهريور 1390
تير 1390
خرداد 1390
ارديبهشت 1390
فروردين 1390
اسفند 1389
بهمن 1389
نویسندگان
نویسندگان
پیوند وبلاگ
سايت فيلم و نرم‌افزار (حميد علي‌پور)
سايت مسعود ابراهيمي (خودم)
وبلاگ دوست داشتني‌ها
وبلاگي ديگر از مهندس يادگاري
وبلاگ مهندس يادگاري عزيز
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
قیمت پرده اسکرین
تشک طبی فنری
کاشی سازی

:: تمام پیوندها ::
 
طراح قالب و کد های جاوا...

كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

طراح قالب و کد های جاوا...

Www.LoxBlog.Com

کد های وجاوا :

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 85
بازدید کل : 176831
تعداد مطالب : 270
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 2

Alternative content



No Smoking

 

 

 


بدون شرح

 


Way to know womans

یک بنده خدایی ، کنار اقیانوس قدم میزد و زیر لب ، دعایی را هم زمزمه میکرد .
نگاهى به آسمان آبى و دریاى لاجوردین و ساحل طلایى انداخت و گفت: - خدایا ! میشود تنها آرزوى مرا بر آورده کنى ؟
ناگاه ، ابرى سیاه ، آ سمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت و در هیاهوى رعد و برق ، صدایى از عرش اعلى بگوش رسید که میگفت : چه آرزویى دارى اى بنده ى محبوب من ؟

مرد ، سرش را به آسمان بلند کرد و ترسان و لرزان گفت : - اى خداى کریم ! از تو مى خواهم جاده اى بین کالیفرنیا و هاوایی بسازى تا هر وقت دلم خواست در این جاده رانندگى کنم !!
از جانب خداى متعال ندا آمد که : - اى بنده ى من ! من ترا بخاطر وفادارى ات بسیار دوست میدارم و مى توانم خواهش ترا بر آورده کنم ، اما ، هیچ میدانى انجام تقاضاى تو چقدر دشوار است ؟ هیچ میدانى که باید ته اقیانوس آرام را آسفالت کنم ؟ هیچ میدانى چقدر آهن و سیمان و فولاد باید مصرف شود ؟ . من همه ى اینها را مى توانم انجام بدهم، اما ، آیا نمى توانى آرزوى دیگرى بکنى ؟
مرد ، مدتى به فکر فرو رفت ، آنگاه گفت : - اى خداى من ! من از کار زنان سر در نمى آورم ! میشود بمن بفهمانى که زنان چرا مى گریند ؟ میشود به من بفهمانى احساس درونى شان چیست ؟ اصلا میشود به من یاد بدهى که چگونه مى توان زنان را خوشحال کرد؟

صدایی از جانب باریتعالى آمد که : اى بنده من ! آن جاده اى را که خواسته اى ، دو باندى باشد یا چهار باندى ؟؟


خوشبختی از آن همه است

چند تا دوست داری؟


پیرمرد به من نگاه کرد و پرسید چند تا دوست داری؟

گفتم چرا بگم ده یا بیست تا...

...
جواب دادم فقط چند تایی

پیرمرد آهسته و به سختی برخاست و در حالیکه سرش راتکان می داد گفت

تو آدم خوشبختی هستی که این همه دوست داری

ولی در مورد آنچه که می گویی خوب فکر کن

خیلی چیزها هست که تو نمی دونی

دوست، فقط اون کسی نیست که توبهش سلام می کنی

دوست دستی است که تو را از تاریکی و ناامیدی بیرون می کشد

درست وقتی دیگرانی که تو آنها را دوست می نامی سعی دارند تو را

به درون ناامیدی و تاریكی بکشند

دوست حقیقی کسی است که نمی تونه تو رو رها کنه

صدائی است که نام تو رو زنده نگه می داره حتی زمانی که دیگران تو

را به فراموشی سپرده اند

اما بیشتر از همه دوست یک قلب است. یک دیوار محکم و قوی در

ژرفای قلب انسان ها

جایی که عمیق ترین عشق ها از آنجا می آید

پس به آنچه می گویم خوب فکر کن زیرا تمام حرفهایم حقیقت است

فرزندم یکبار دیگر جواب بده چند تا دوست داری؟

سپس مرا نگریست و درانتظار پاسخ من ایستاد

با مهربانی گفتم: اگر خوش شانس باشم، فقط یکی و آن تو هستی

بهترین دوست کسی است که شانه هایش رابه تو می سپارد و وقتی

كه تنها هستی تو را همراهی می کند

و در غمها تو را دلگرم می کند .کسی که اعتمادی راکه به دنبالش

هستی به تو می بخشد .وقتی مشکلی

داری آن راحل می کند و هنگامی که احتیاج به صحبت کردن داری به

توگوش می سپارد و بهترین دوستان

عشقی دارند که نمی توان توصیف کرد، غیرقابل تصوراست

چقدر خداوند بزرگ است

درست زمانی که انتظار دریافت چیزی را از او نداری بهترینش را به تو

ارزانی می دارد


آسمان جای عجیبیست نمی دانستم

عاشقی کار غریبیست نمی دانستم

عمر مدیون نفس نیست نمی دانستم

عشق کار همه کس نیست نمیدانستم


عشق و دیوانگی

زمانهای بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود؛.


فضیلت ها و تباهی ها در همه جا شناور بودند.

آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند.
روزی همه فضابل و تباهی ها دور هم جمع شدند خسته تر و کسل تر از همیشه.
ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت: بیایید یک بازی بکنیم؛.
مثلا" قایم باشک؛ همه از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا"
فریاد زد من چشم می گذارم من چشم می گذارم.
و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی برود همه قبول
کردند او چشم بگذارد و به دنبال آنها بگردد.

دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع کرد به
شمردن ....یک...دو...سه...چهار...همه رفتند تا جایی پنهان شوند؛
لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد؛
خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد؛
اصالت در میان ابرها مخفی گشت؛
هوس به مرکز زمین رفت؛
دروغ گفت زیر سنگی می روم اما به ته دریا رفت؛
طمع داخل کیسه ای که دوخته بود مخفی شد.
و دیوانگی مشغول شمردن بود. هفتاد و نه...هشتاد...هشتاد و یک...
همه پنهان شده بودند به جز عشق که همواره مردد بود و نمیتوانست
تصمیم بگیرد. و جای تعجب هم نیست چون همه می دانیم پنهان کردن عشق مشکل است.
در همین حال دیوانگی به پایان شمارش می رسید.
نود و ینج ...نود و شش...نود و هفت... هنگامیکه دیوانگی به صد
رسید, عشق پرید و در بوته گل رز پنهان شد.
دیوانگی فریاد زد دارم میام دارم میام.
اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود؛ زیرا تنبلی، تنبلی اش آمده بود جایی
پنهان شود و لطافت را یافت که به شاخ ماه آویزان بود.
دروغ ته چاه؛ هوس در مرکز زمین؛ یکی یکی همه را پیدا کرد جز عشق.
او از یافتن عشق ناامید شده بود.
حسادت در گوشهایش زمزمه کرد؛ تو فقط

باید عشق را پیدا کنی و او
پشت بوته گل رز است.
دیوانگی شاخه چنگک مانندی را از درخت کند و با شدت و هیجان زیاد
ان را در بوته گل رز فرو کرد. و دوباره، تا با صدای ناله ای متوقف
شد . عشق از پشت بوته بیرون آمد با دستهایش صورت خود را پوشانده
بود و از میان انگشتانش قطرات خون بیرون می زد.
شاخه ها به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نمی توانست جایی را ببیند.
او کور شده بود.
دیوانگی گفت « من چه کردم؛ من چه کردم؛ چگونه می تواتم تو را درمانکنم
عشق یاسخ داد: تو نمی توانی مرا درمان کنی، اما اگر می خواهی کاری بکنی؛ راهنمای من شو
و اینگونه شد که از آن روز به بعد عشق کور است
و دیوانگی همواره در کنار اوست.


شبكه عصبي مصنوعي

شبکه‌های عصبی مصنوعی (Artificial Neural Network - ANN) یا به زبان ساده‌تر شبکه‌های عصبی سیستم‌ها و روش‌های محاسباتی نوینی هستند برای يادگيري ماشيني، نمايش دانش، و در انتها اعمال دانش به دست آمده در جهت بیش‌بینی پاسخ‌های خروجی از سامانه‌هاي پيچيده. ایدهٔ اصلی این گونه شبکه‌ها (تا حدودی) الهام‌گرفته از شیوهٔ کارکرد سيستم عصبي زيستي، برای پردازش داده‌ها، و اطلاعات به منظور یادگیری و ایجاد دانش قرار دارد. عنصر کلیدی این ایده، ایجاد ساختارهایی جدید برای سامانهٔ پردازش اطلاعات است. این سیستم از شمار زیادی عناصر پردازشی فوق العاده بهم پیوسته با نام نورون تشکیل شده که برای حل یک مسأله با هم هماهنگ عمل می‌کند.

با استفاده از دانش برنامه‌نویسی رایانه می‌توان ساختار داده‌اي طراحی کرد که همانند یک نرون عمل نماید. سپس با ایجاد شبکه‌ای از این نورون‌های مصنوعی به هم پیوسته، ایجاد یک الگوريتم آموزشي برای شبکه و اعمال این الگوريتم به شبکه آن را آموزش داد.

این شبکه‌ها برای تخمین (Estimation) و تقریب  (Approximation)کارایی بسیار بالایی از خود نشان داده‌اند. گستره کاربرد این مدل‌های ریاضی بر گرفته از عملکرد مغز انسان، بسیار وسیع می‌باشد که به عنوان چند نمونه کوچک می توان استفاده از این ابزار ریاضی در پردازش سیگنال‌های بیولوییکی، مخابراتی و الکترونیکی تا کمک در نجوم و فضا نوردی را نام برد.

اگر یک شبکه را هم‌ارز با یک گراف بدانیم، فرآیند آموزش شبکه تعیین نمودن وزن هر یال و bias اولیهٔ خواهد.


Source: http://fa.wikipedia.org


The Mysterious Power of the Brain - Part II

 

Leslie Lemake only has to hear a piece of music once and he can play it back on the piano note-perfect. Yet he has never had any formal musical training, is blind and with an IQ of only 58 is typical of the majority of autistic savants, who have well-below-average intelligence quotients. If you ask Richard the route of any bus in the London district, he will give you an answer immediately. Stephen Wiltshire has exceptional artistic talents and, like both Leslie and Richard, combines this talent with a remarkable memory, and can draw buildings with complete architectural accuracy, sometimes only hours after seeing them for the first time. Other savants are able to carry out amazing mathematical computations in their heads, but cannot add up simple numbers.


دوست عزیزم حتماً همه متن را تا آخرين جمله بخواني ازهمه مهمترجمله آخر است!!


يكي بود يكي نبود، يك بچه كوچيك بداخلاقي بود. پدرش به او يك كيسه پر از ميخ و يك چكش داد و گفت هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبرو بكوب.

روز اول پسرك مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته ها ي بعد كه پسرك توانست خلق و خوي خود را كنترل كند و كمتر عصباني شود، 

تعداد ميخهايي كه به ديوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد. پسرك متوجه شد كه آسانتر آنست كه عصباني شدن خودش را كنترل كند تا آنكه ميخها را در ديوار سخت بكوبد.

بالأخره به اين ترتيب روزي رسيد كه پسرك ديگر عادت عصباني شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش يادآوري كرد. پدر به او پيشنهاد كرد كه حالا به ازاء 

هر روزي كه عصباني نشود، يكي از ميخهايي را كه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده است را از ديوار بيرون بكشد.

روزها گذشت تا بالأخره يك روز پسر جوان به پدرش روكرد و گفت همه ميخها را از ديوار درآورده است. پدر، دست پسرش 

را گرفت و به آن طرف ديواري كه ميخها بر روي آن كوبيده شده و سپس درآورده بود، برد. پدر رو به پسر كرد و گفت: 

« دستت درد نكند، كار خوبي انجام دادي ولي به سوراخهايي كه در ديوار به وجود آورده اي نگاه كن !! 

اين ديوار ديگر هيچوقت ديوار قبلي نخواهد بود. پسرم وقتي تو در حال عصبانيت چيزي را مي گوئي مانند ميخي است 

كه بر ديوار دل طرف مقابل مي كوبي. تو مي تواني چاقوئي را به شخصي بزني و آن را درآوري، مهم نيست تو چند مرتبه 

به شخص روبرو خواهي گفت معذرت مي خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. 

يك زخم فيزكي به همان بدي يك زخم شفاهي است. دوست ها واقعاً جواهر هاي كميابي هستند ، آنها مي توانند تو را بخندانند 

و تو را تشويق به دستيابي به موفقيت نمايند. آنها گوش جان به تو مي سپارند و انتظار احترام متقابل دارند و آنها هميشه مايل 

هستند قلبشان را به روي ما بگشايند.»

اين هفته ، هفته دوستيابي ملي است، به دوستانتان نشان دهيد چقدر براي آنها ارزش قائل هستيد.

يك نسخه از اين نوشته را براي هركسي كه او را بعنوان دوست مي شناسيد بفرستيد، حتي اگر آنها را براي دوستي كه خودش اين متن را براي شما فرستاده است، بفرستيد. اگر مجدداً اين متن به خودتان 

بازگشت ، بمعناي آن است كه شما در يك دايره اي از دوستان خوب قرار گرفته ايد.

شما دوست من هستيد و من به شما افتخار مي كنم.

حالا شما اين متن را براي همه دوستان و همه افراد فاميلتان بفرستيد.

 

لطفاً اگر من در گذشته در

ديوار قلب شما حفره اي ايجاد كرده ام مرا ببخشيد


" پشت سرمن قدم برندار، چون ممكن است راه رو خوبي نباشم، 

قبل ازمن نيز قدم برندار، ممكن است من پيرو خوبي نباشم ، 

همراه من قدم بردار و دوست خوبي براي من باش"



خدايا مرا ببخش

خدايا مرا ببخش بخاطر اينکه در طول زندگي من امانت دار خوبي نبودم.
تو منو سالم آفريدي.
اما ببين با جسم سالمي که تو به من دادي چه کردم.
ميدانم که پس از مرگ ديگراعضاي بدنم به درد کسي نميخورد.
و به خاطر اينموضوع مورد سرزنش تو قرار نميگيرم.
اما من خودم ميدانم که چه کرده و نکرده ام.
فقط از تو ميخواهم مرا به خاطر قلب نا پاکم ببخشي.
چرا که نتوانستم قلب کوچکی را  که در بدو تولدم  به من هديه کردي پاک نگهش دارم.
خدايا آن قلب کوچک و پاکي که به من دادي تخته سياه آدمهايي شد که ميخواستند ماجراهای خودشان را روی آن ترسیم کنند وزندگي کنند.
روي آن مشق کردند.
آنرا شکستند.
انرا خرد کردند.
آنرا از من گرفتند.
انرا به بازي و معامله گرفتند.
انرا براي .... گرفتند.
و سر انجام ..... سياه و پر از کينه و نفرت پس دادند.
شايد اگر امانت تو اينقدر زیبا و حساس نميبود طعمه صیادان نمیشد.
خدايا اگر در امانت داري تو کوتاهي کردم مرا ببخش.
خدايا...
مرا....
ببخش.
برگرفته از کتابی که هنوز کسی اونو نگرفته


وصيتي زيبا براي زنده ماندن


  روزي فرا خواهد رسيد كه جسم من آنجا زير ملحفه سفيد پاكيزه اي كه از چهار طرفش زير تشك تخت بيمارستان رفته است، قرار مي گيرد و آدم هايي كه سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از كنارم مي گذرند.

 

آن لحظه فرا خواهد رسيد كه دكتر بگويد مغز من از كار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگيم به پايان رسيده است.

در چنين روزي، تلاش نكنيد به شكل مصنوعي و با استفاده از دستگاه، زندگيم را به من برگردانيد و اين را بستر مرگ من ندانيد. بگذاريد آن را بستر زندگي بنامم. بگذاريد جسمم به ديگران كمك كند كه به حيات خود ادامه دهند.

چشمهايم را به انساني بدهيد كه هرگز طلوع آفتاب، چهره يك نوزاد و شكوه عشق را در چشم هاي يك زن نديده است. قلبم را به كسي هديه بدهيد كه از قلب جز خاطره ي دردهايي پياپي و آزار دهنده چيزي به ياد ندارد. خونم را به نوجواني بدهيد كه او را از تصادف ماشين بيرون كشيده اند و كمكش كنيد تا زنده بماند و نوه هايش را ببيند. كليه هايم را به كسي بدهيد كه زندگيش به ماشيني بستگي دارد كه هر هفته خون او را تصفيه مي كند. استخوان هايم، عضلاتم، تك تك سلول هايم و اعصابم را برداريد و راهي پيدا كنيد كه آنها را به پاهاي يك كودك فلج پيوند بزنيد.

هر گوشه از مغز مرا بكاويد، سلول هايم را اگر لازم شد، برداريد و بگذاريد به رشد خود ادامه دهند تا به كمك آنها پسرك لالي بتواند با صداي دو رگه فرياد بزند و دخترك ناشنوايي زمزمه باران را روي شيشه اتاقش بشنود

آنچه را كه از من باقي مي ماند بسوزانيد و خاكسترم را به دست باد بسپاريد، تا گلها بشكفند.

اگر قرار است چيزي از وجود مرا دفن كنيد بگذاريد خطاهايم، ضعفهايم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند.

گناهانم را به شيطان و روحم را به خدا بسپاريد و اگر گاهي دوست داشتيد يادم كنيد. عمل خيري انجام دهيد، يا به كسي كه نيازمند شماست، كلام محبت آميزي بگوييد.

اگر آنچه را كه گفتم برايم انجام دهيد، هميشه زنده خواهم ماند


فقر چیست؟؟

 فقر اينه كه ۲ تا النگو توي دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توي دهنت؛ 

فقر اينه كه روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛

فقر اينه كه شامي كه امشب جلوي مهمونت ميذاري از شام ديشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛

فقر اينه كه ماجراي عروس فخري خانوم و زن صيغه اي پسر وسطيش رو از حفظ باشي اما ماجراي مبارزات بابك خرمدين رو ندوني؛

فقر اينه كه از بابك و افشين و سياوش و مولوي و رودكي و خيام چيزي جز اسم ندوني اما ماجراهاي آنجلينا جولي و براد پيت و سير تحولي بريتني اسپرز رو پيگيري كني؛

فقر اينه كه وقتي با زنت مي ري بيرون مدام بهش گوشزد كني كه موها و گردنشو بپوشونه، وقتي تنها ميري بيرون جلو پاي زن يكي ديگه ترمز بزني و بهش بگي خوششششگلهههه؛

فقر اينه كه وقتي كسي ازت ميپرسه در ۳ ماه اخير چند تا كتاب خوندي براي پاسخ دادن نيازي به شمارش نداشته باشي؛

فقر اينه كه فاصله لباس خريدن هات از فاصله مسواك خريدن هات كمتر باشه؛

فقر اينه كه كلي پول بدي و يك عينك ديور تقلبي بخري اما فلان كتاب معروف رو نمي خري تا فايل پي دي اف ش رو مجاني گير بياري؛

فقر اينه كه حاجي بازاري باشي و پولت از پارو بالا بره اما كفشهات واكس نداشته باشه و بوي عرق زير بغلت حجره ات رو برداشته باشه؛

فقر اينه كه توي خيابون آشغال بريزي و از تميزي خيابونهاي اروپا تعريف كني؛

فقر اينه كه ۱۵ ميليون پول مبلمان بدي اما غير از تركيه و دوبي هيچ كشور خارجي رو نديده باشي؛

فقر اينه كه ماشين ۴۰ ميليون توماني سوار بشي و قوانين رانندگي رو رعايت نكني؛

فقر اينه كه به زنت بگي كار نكن ما كه احتياج مالي نداريم؛

فقر اينه كه بري تو خيابون و شعار بدي كه دموكراسي مي خواي، تو خونه بچه ات جرات نكنه از ترست بهت بگه كه بر حسب اتفاق قاب عكس مورد علاقه ات رو شكسته؛

فقر اينه كه ورزش نكني و به جاش براي تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحي زيبايي و دارو كمك بگيري؛

فقر اينه كه تولستوي و داستايوفسكي و احمد كسروي برات چيزي بيش از يك اسم نباشند اما تلويزيون خونه ات صبح تا شب روشن باشه؛

فقر اينه كه وقتي ازت بپرسن سرگرميهاي تو چي هستند بعد از يك مكث طولاني بگي موزيك و تلويزيون؛

فقر اينه كه در اوقات فراغتت به جاي سوزاندن چربي هاي بدنت بنزين بسوزاني؛

فقر اينه كه با كامپيوتر كاري جز ايميل چك كردن و چت كردن و موزيك گوش دادن نداشته باشي؛

فقر اينه كه كتابخانه خونه ات كوچكتر از يخچالت (يخچال هايت) باشه؛

فقر اينه كه دم دكه روزنامه فروشي بايستي و همونطور سر پا صفحه اول همه روزنامه ها رو بخوني و بعد يك نخ سيگار بخري و راهتو بگيري و بري؛


از شيمي آموختم

من از چرخش الکترون ها به دور هسته آموختم که کل جهان به دور مرکز هستی می چرخد و از حرکت پیوسته ذرات چه ارتعاشی چه انتقالی یا دورانی که ثبات و سکون در آفرینش راه ندارد و پیوسته در مسیر تغییر و تحول و تکامل هستیم.

از شیمی آموختم که هر چه فاصله ما از مرکز افرینش وخالق هستی بیشتر باشد ما و نیستی ما آسانتر خواهد بود همانطوری که جدا کردن الکترون از دورترین لایه اتم آسانتر است.

 

از تلاش ذرات بی شعور برای پایدار شدن متعجب شدم و دریافتم که شعوری والا و اندیشه ای برتر در پس پرده هدایت گر نقش ها و طرح هاست از پیوند اتم ها برای پایدارشدن دریافتم که اتحاد در مرز پایداری است و از گازهای نجیب کامل شدن را رمز پایداری یافتم.

 

از بحث واکنشهای چند مرحله ای و زنجیری آموختم که ما ذره های حد واسط مراحل زندگی هستیم که در یک مرحله واکنش متولد می شویم و در واکنشی دیگر می میریم و هدف آفرینش و خلقت فراتر از تولید و مصرف ماست.

از بحث تعادل های شیمیایی و واکنشهای برگشت پذیر آموختم که جهان تعادلی است پویا و دینامیک که گرچه در ظاهر خواص ماکروسکوپی ثابت و یا متغییری دارد اما در درون در تکاپو و فعال است

 

... و از شیمی آموختم که از دست دادن فرصت ها واکنش های برگشت ناپذیری هستند که تکرار انها میسر نخواهد بود.

 

از شبکه بلور جامد های یونی آموختم که با وجود تضادها می توان چنان گرد هم آمد و پیوستگی ایجاد کرد که شبکه ای مقاوم در مقابل دماهای ذوب بالا بوجود آید..


براي بهترين دوستانم ...

مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.

  هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی داني.

یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.

هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.

از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.

در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای درست قضاوت نکن.

وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو:  "برای چه می خواهید بدانید؟"

هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.

هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.

 وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.

 هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور.

 راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.

 هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.

 شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.

 سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : " آماده، هدف، آتش "   

 هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.

 چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.

 وقتی کت و شلوار تیره به تن داری شیرینی شکری نخور.

 هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.

 وقتی در راه مسافرت، هنگام ناهار به شهری می رسی رستورانی را که در میدان شهر است انتخاب کن.

در حمام آواز بخوان.

در روز تولدت درختی بکار.

طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.

بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.

فقط آن کتابهایی را امانت بده که از نداشتن شان ناراحت نمی شوی.

ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن.

هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند.

شیر کم چرب بنوش.

هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو. اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد.

فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.

از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.

فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند


می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شوي...

 فقط کافیست خوب گوش بسپاری! و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!

می دانم هراز گاهی دلت تنگ می شود.

همان دلهای بزرگی که جای من در آن است
آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم.

دلتنگی هایت را از خودت بپرس.

و نگران هیچ چیز نباش!

هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است!

اما من نمی خواهم تو همان باشی!

تو باید در هر زمان بهترین باشی.

نگران شکستن دلت نباش!

میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...

و میدانی که من شکست ناپذیر هستم ...

و تو مرا داری ...

برای همیشه!

چون هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...

چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...

چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!

درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!

دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...

می خواهم شاد باشی ...

این را من می خواهم ...

تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.

من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...

نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.

شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟

اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!

فقط کافیست خوب گوش بسپاری!

و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!

پروردگارت ...

با عشق


تشکر از مادر!!!

وقتي که تو ۱ ساله بودي، اون (مادرت) بِهت غذا ميداد و تو رو تر و خشک مي کرد ...
تو هم با گريه کردن در تمام شب از اون تشکر مي کردي!

وقتي که تو
۲ ساله بودي، اون، بهت ياد داد تا چه جوري راه بري.
تو هم اين طوري ازش تشکر مي کردي، که وقتي صدات مي زد، فرار مي کردي!

وقتي که
۳ ساله بودي، اون، با عشق، تمام غذايت را آماده مي کرد.
تو هم با ريختن ظرف غذات ،کف اتاق،ازش تشکر مي کردي !

وقتي
۴ ساله بودي، اون برات مداد رنگي خريد.
تو هم، با رنگ کردن ميز اتاق نهار خوري، ازش تشکر مي کردي!

وقتي که
۵ ساله بودي، اون، لباس شيک به تنت کرد تا به مهد کودک بري.
تو هم، با انداختن (به عمد) خودت تو گِل، ازش تشکر کردي !

وقتي که
۶ ساله بودي، اون، تو رو تا مدرسه ات همراهي مي کرد.
تو هم، با فرياد زدنِ : من نمي خوام برم!، ازش تشکر مي کردي ...!

وقتي که
۷ ساله بودي، اون، برات یک توپ فوتبال خريد.
تو هم، با شکستن پنجره همسايه کناري، ازش تشکر کردي!!!

وقتي که
۸ ساله بودي، اون، برات بستني خريد.
تو هم، با چکوندن (بستني) به تمام لباست، ازش تشکر کردي!

وقتي که
۹ ساله بودي، اون، هزينه کلاس پيانوي تو رو پرداخت.
تو هم، بدون زحمت دادن به خودت براي ياد گيري پيانو، ازش تشکر کردي!

وقتي که
۱۰ ساله بودي، اون، تمام روز رو رانندگي کرد تا تو رو از تمرين فوتبال به کلاس ژيمناستيک و از اونجا به جشن تولد دوستانت، ببره....
تو هم با بيرون پريدن از ماشين، بدون اينکه حتی پشت سرت رو هم نگاه کني ازش تشکر کردي !

وقتي که
۱۱ ساله بودي، اون تو و دوستت رو براي ديدن فيلم به سينما برد.
تو هم، ازش تشکر کردي: ازش خواستي که در يه رديف ديگه بشينه !

وقتي که
۱۲ ساله بودي، اون دلسوزانه تو رو از تماشاي بعضي برنامه هاي تلوزِيِونی بر حذر داشت.
تو هم، ازش تشکر کردي: صبر کردي تا از خونه بيرون بره و بعد ...

وقتي که
۱۳ ساله بودي، اون بهت پيشنهاد داد که موهاتو اصلاح کني.
تو هم، ازش تشکر کردي، با گفتن اين جمله: تو اصلاً سليقه اي نداري!

وقتي که
۱۴ ساله بودي، اون، هزينه اردو يک ماهه تابستاني تو رو پرداخت کرد.
تو هم،ازش تشکر کردي: با فراموش کردن نوشتن يک نامه ساده !!!

وقتي که
۱۵ ساله بودي، اون از سرِ کار برمي گشت و مي خواست که تو رو در آغوش بگيره و ابراز محبت کنه ...
تو هم، ازش تشکر کردي: با قفل کردن درب اتاقت!

وقتي که
۱۶ ساله بودي، اون بهت رانندگي ياد داد ...
تو هم ،هر وقت که مي تونستي ماشين رو بر مي داشتي و مي رفتي ؛ اینجوری ازش تشکر کردي!

وقتي که ۱۷ ساله بودي،و وقتيکه اون منتظر يه تماس مهم بود :
تمام شب رو با تلفن صحبت کردي و، اينطوري ازش تشکر کردي

وقتي که
۱۸ ساله بودي، اون ، در جشن فارغ التحصيلي دبيرستانت، از خوشحالي گريه مي کرد..
تو هم، ازش تشکر کردي،اينطوري که تا تموم شدن جشن، پيش مادرت نيومدي!

وقتي که
۱۹ ساله بودي، اون، شهريه دانشگاهت رو پرداخت، همچنين، تو رو تا دانشگاه رسوند و وسائلت رو هم حمل کرد.
تو هم، ازش تشکر کردي،:با گفتن خداحافظِ خشک و خالي، بيرون خوبگاه، به خاطر اينکه نمي خواستي جلوی دوستات خودتو دست و پا چلفتي و بچه ننه نشون بدي!!!

وقتي که
۲۰ ساله بودي، اون، ازت پرسيد که، آيا شخص خاصي به عنوان همسر مد نظرت هست؟
تو هم، ازش تشکر کردي با گفتنِ: به تو ربطي نداره !

وقتي که
۲۱ ساله بودي، اون، بهت پيشنهاد خط مشي براي آينده ات داد.
تو هم، با گفتن اين جمله ازش تشکر کردي: من نمي خوام مثل تو باشم!!!

وقتي که
۲۲ ساله بودي، اون تو رو، در جشن فارغ التحصيلي دانشگاهت در آغوش گرفت.
تو هم،ازش تشکر کردي،ازش پرسيدي که: مي توني هزينه سفر به اروپا را برام تهيه کني؟!

وقتي که
۲۳ ساله بودي، اون، براي اولين آپارتمانت، بهت اثاثيه داد.
تو هم، ازش تشکر کردي،با گفتن اين جمله، پيش دوستات،:اون اثاثيه ها زشت و قدیمی هستن!

وقتي که
۲۴ ساله بودي، اون دارايي هاي تو رو ديد و در مورد اينکه، در آينده مي خواي با اون ها چي کار کني، ازت سئوال کرد..
تو هم با دريدگي و صدايي (که ناشي از خشم بود) فرياد زدي:مــادررر،لطفا تو کارام دخالت نکن !

وقتي که
۲۵ ساله بودي، اون، کمکت کرد تا هزينه هاي عروسي رو پرداخت کني، و در حالي که گريه مي کرد بهت گفت که: دلم خيلي برات تنگ مي شه...
تو هم ازش تشکر کردي، اينطوري که، يه جاي دور رو براي زندگيت انتخاب کردي!!!

وقتي که
۳۰ ساله بودي، اون، از طريق شخص ديگه اي فهميد که تو بچه دار شدي و به تو زنگ زد.
تو هم با گفتن اين جمله ،ازش تشکر کردي، همه چيز ديگه تغيير کرده !!!

وقتي که
۴۰ ساله بودي، اون، بهت زنگ زد تا روز تولد يکي از اقوام رو يادآوري کنه.
تو هم با گفتن"من الان خيلي گرفتارم" ازش تشکرکردي!

وقتي که
۵۰ ساله بودي، اون، مريض شد و به مراقبت و کمک تو احتياج داشت.
تو هم با سخنراني کردن در مورد اينکه والدين، سربار فرزندانشون مي شن، ازش تشکر کردي!!!

و سپس، يک روز، اون، به آرامي از دنيا ميره و تمام کارهايي که در حق مادرت انجام ندادي، مثل تندر بر قلبت فرود مياد ...

------------ --------- ------ --------- --------- --------- -------

اگه مادرت،هنوز زنده هست، فراموش نکن که بيشتر از هميشه بهش محبت کني : با كوچكي يك بوسه تا بزرگي گفتن : مادر دوستت دارم ...


قیمت یک روز زندگی چقدره ؟!


راستی؛ هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده؟
تموم روز رو کار می کنیم و آخرشم از زمین و زمان شاکی هستیم که از زندگی خیری ندیدیم!

شما رو به خدا تا حالا از خودتون پرسیدید:
قیمت یه روز بارونی چنده؟

یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو چند می خری؟
حاضری برای بو کردن یه بنفشه وحشی توی یه صبح بهاری یه اسکناس درشت بدی؟
پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده؟

ولی اینم می دونی که اگه بخوای وقت بگذاری و حتی نصف روز هم بشینی به
گل های وحشی که کنار جاده در اومدن نگاه کنی بوته هاش ازت پول نمی گیرن!

چرا وقتی رعد و برق میاد تو زیر درخت فرار می کنی؟
می ترسی برقش بگیرتت؟
نه، اون می خواد ابهتش رو نشونت بده.
آخه بعضی وقت ها یادمون میره چرا بارون می یاد!

این جوری فقط می خواد بگه منم هستم
فراموش نکن که همین بارون که کلافت می کنه که اه چه بی موقع شروع شد، کاش چتر داشتم، بعضی وقتا دلت برای نیم ساعت قدم زدن زیر نم نم بارون لک می زنه.

هیچ وقت شده بگی دستت درد نکنه؟
شده از خودت بپرسی چرا تمام وجودشونو روی سر ما گریه می کنن؟

اونقدر که دیگه برای خودشون چیزی نمی مونه و نابود میشن؟
ابرا رو می گم
هیچ وقت از ابرا تشکر کردی؟
هیچ وقت شده از خودت بپرسی که چرا ذره ذره وجودشو انرژی می کنه
و به موجودات زمین می بخشه؟!

ماهانه می گیره یا قراردادی کار می کنه؟

برای ساختن یه رنگین کمون قشنگ چقدر انرژی لازمه؟
چرا نیلوفر صبح باز میشه و ظهر بسته می شه؟
بابت این کارش چقدر حقوق می گیره؟
چرا فیش پول بارون ماهانه برای ما نمی یاد؟
چرا آبونمان اکسیژن هوا رو پرداخت نمی کنیم؟

تا حالا شده به خاطر این که زیر یه درخت بشینی و به آواز بلبل گوش کنی پول بدی؟
قشنگ ترین سمفونی طبیعت رو می تونی یه شب مهتابی کنار رودخونه گوش کنی.

قیمت بلیتش هم دل تومنه!

خودتو به آب و آتیش می زنی که حتی تابلوی گل آفتابگردون رو بخری و بچسبونی به دیوار اتاقت
ولی اگه به خودت یک کم زحمت بدی می تونی قشنگ ترین تابلوی گل آفتابگردون رو توی طبیعت ببینی. گل های آفتابگردونی که اگه بارون بخورن نه تنها رنگشون پاک نمی شه، بلکه پررنگ تر هم میشن

لازم نیست روی این تابلو کاور بکشی، چون غبار روی اونو، شبنم صبح پاک می کنه و می بره.

تو که قیمت همه چیز و با پول می سنجی تا حالا شده از خدا بپرسی :
قیمت یه دست سالم چنده؟
یه چشم بی عیب چقدر می ارزه؟
چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟!
قیمت یه سلامتی فابریک چقدره؟

خیلی خنده داره نه؟
و خیلی سوال ها مثل این که شاید به ذهن هیچ کدوممون نرسه ...

اون وقت تو موجود خاکی اگه یه روز یکی از این دارایی هایی رو که داری ازت بگیرن
زمین و زمان رو به فحش و بد و بیراه می گیری؟
چی خیال کردی؟

پشت قبالت که ننوشتن. نه عزیز خیال کردی!

اینا همه لطفه، همه نعمته که جنابعالی به حساب حق و حقوق خودت می ذاری
تا اونجا که اگه صاحبش بخواد می تونه همه رو آنی ازت پس بگیره.
آ خدا رو می گم ...
همون اوستاکریمی که رحمتش رو بروی هیچ بنده ای نمی بنده
پروردگاری که هر چی داریم از ید قدرت اوست ...

اینو بدون اگه یه روزی فهمیدی قیمت یه لیتر بارون چنده؟
قیمت یه ساعت روشنایی خورشید چنده؟
چقدر باید بابت مکالمه روزانه مون با خدا پول بدیم؟

یا اینکه چقدر بدیم تا نفسمون رو، بی منت با طراوت طبیعت زیباش تازه کنیم
اون وقت می فهمی که چرا داری تو این دنیا وول می خوری!

قدر خودت رو بدون و لطف دوستان و اطرافیانت رو هم دست کم نگیر

به زندگیت ایمان داشته باش تا بشه تموم قشنگیهای دنیا مال تـــو


حل مسئله به روش آمريكايي و روسي



 

هنگامی ‌كه ناسا برنامه فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز كرد، با مشكل كوچكی روبرو شد. آنها دریافتند كه خودكارهای موجود در فضای بدون ‌جاذبه كار نمی‌كنند.  (جوهر خودكار به سمت پایین جریان نمی‌یابد و روی سطح كاغذ نمی‌ریزد.) برای حل این مشكل آنها شركت مشاورین اندرسون را انتخاب‌كردند. تحقیقات بیش‌از یك دهه طول‌كشید، 12میلیون دلار صرف شد و درنهایت آنها خودكاری طراحی‌كردند كه در محیط بدون جاذبه می‌نوشت،زیر آب كار می‌كرد، روی هر سطحی حتی كریستال می‌نوشت و از دمای زیرصفر تا 300 درجه‌ سانتیگراد كار می‌كرد. روسی‌ها راه‌حل ساده‌تری داشتند:

 آنها از مداد استفاده كردند!


Source: Click Here
 

 



رونمایی از ارزان‌ترین تبلت کنگره جهانی موبایل بارسلونا

به نقل از انگجت شرکت Huawei دومین تبلت خود با نام Ideos S7 را در حالی در کنگره جهانی موبایل بارسلونا به بازار معرفی کرده است که پیش از این مهمترین مزیت این تبلت نسبت به انواع مشابه آن، قیمت بسیار مناسب آن اعلام شده بود.

پیش از این مطلبی درباره گوشی Ideos X6 این شرکت چینی در سايت  سرير سرويس قرار داده شده است. این بار شرکت  Huawei به معرفی تبلت جدید خود در کنگره بارسلونا پرداخته است. این تبلت ۷ اینچی نازک که همانطور که از نامش پیداست به صفحه نمایش ۷ اینچی خازنی تمام لمسی مجهز است، پیش از معرفی و در ماه اکتبر سال گذشته میلادی قیمتی کمتر از ۳۰۰ دلار (۲۹۹٫۹دلار) برای آن اعلام شده بود و زمان عرضه آن نیز ماه سپتامبر سال ۲۰۱۱ میلادی ذکر شده بود.
این در حالیست که این تبلت علیرغم معرفی رسمی خود در کنگره جهانی موبایل بارسلونا هنوز قیمتی تایید شده از سوی شرکت تولیدکننده‌اش را بر خود ندیده و تنها ماه آوریل برای عرضه آن از سوی این شرکت تایید شده است.
صفحه نمایش ۷ اینچی این تبلت که از سیستم عامل اندروید ۲٫۲ بهره‌مند است از کیفیت ۸۰۰×۴۸۰ پیکسل برخوردار است که پخش تصاویر ویدیوئی با کیفیت ۷۲۰p اچ.دی را پشتیبانی می‌کند.
این تبلت همچنین به پردازنده کوآلکام اسنپ‌دراگون یک گیگاهرتزی و دوربین ۳٫۲ مگاپیکسلی مجهز است و از ابزار ارتباطی وای‌فای و
بلوتوث نیز بهره‌مند شده است.
از دیگر مشخصات این تبلت می توان به درگاه کارت حافظه SD،
اسپیکر داخلی ، حافظه ۸ گیگابایتی ، جک هدفون ۳.۵ میلیمتری و درگاه سیم کارت مخابراتی برای پشتیبانی از شبکه‌های مخابراتی ۳G و ارسال پیام کوتاه و ام.ام.اس و تماس‌های صوتی و تصویری اشاره کرد.
IDEOS S7 در سایت Huawei

ارساال کننده : غزاله پویان
 
 
 


رقابت انسان و هوش مصنوعی/ مسابقه اطلاعات عمومی میان رایانه و انسان

ابررایانه مشهور شرکت IBM قرار است در یک مسابقه تلویزیونی با دو انسان به مبارزه بپردازد. مسابقه Jeopardy یکی از مسابقات مشهور تلویزیونی است و ابررایانه واتسون قرار است با دو نفر از موفق ترین شرکت کننده های آن به رقابت بپردازد.

آنچه در این مسابقه در نظر گرفته شده، یک میلیون دلار به عنوان جایزه برنده نهایی و اعتبار هوش مصنوعی ساخته شده توسط یکی از مشهورترین شرکتهای سازنده رایانه جهان است.
IBM عنوان می کند واتسون نشانه ای از آغاز دورانی جدید از محاسبات رایانه ای است، دورانی که رایانه ها می توانند آنچه انسانها از آنها می پرسند را بیاموزند و درک کنند. این مسابقه یکی از بزرگترین رقابتهایی است که واتسون با آن مواجه خواهد شد زیرا سرعت مسابقه بالا بوده و راهنمایی ها در آن بر اساس مفهوم پنهانی و غیر مستقیم پاسخ نهایی انجام می گیرند، شرایطی که انسانها در کنترل آن نسبت به رایانه ها برتری دارند.
به گفته "راد اسمیت" از مدیران شرکت IBM ابررایانه واتسون باید پاسخ سئوالها را بر اساس اطلاعاتی که در مغزش دارد بیابد، درست مانند انسانها، این ابررایانه می تواند همواره به اینترنت متصل باشد، اما نه در زمان مسابقه زیرا این رایانه باید با استفاده از اطلاعاتی که در درون خود دارد در کمتر از سه ثانیه پاسخ درست را بیابد.

"روتر" و جنینگز" دو رقیب رایانه واتسون
مسابقه Jeopardy مسابقه ای تلویزیونی است که از سال 1964 در تلویزیونهای ایالات متحده پخش می شود و در زمینه اطلاعات عمومی در چهار بخش جغرافیا، سیاست، تاریخ و سرگرمی سئوالاتی را برای شرکت کنندگان مطرح می کند.
فناوری واتسون برای پاسخ دادن بر اساس تجزیه و تحلیل سئوالی است که از وی پرسیده می شود تا بتواند در میان توده ای از اطلاعات جستجو کرده و بر اساس شواهدی که می یابد، بهترین پاسخ را بیابد. گنجایش ذخیره اطلاعات این ابررایانه در حدود 15 ترابایت است، گنجایشی برابر تمامی متون چاپ شده موجود در کتابخانه کنگره آمریکا!
به گفته اسمیت در مغز واتسون در حدود یک میلیون کتاب و 200 میلیون صفحه
مقاله ذخیره شده است و میزان انرژی که واتسون برای رقابت با دو حریف خود "روتر" و جنینگز" مصرف خواهد کرد برابر انرژی مورد نیاز یک دانشگاه کوچک خواهد بود.
برنده نهایی این مسابقه یک میلیون دلار، برنده دوم 300 هزار دلار و برنده سوم 200 هزار دلار جایزه دریافت خواهند کرد که دو شرکت کننده حریف واتسون نیمی از جوایز خود و واتسون تمامی جایزه خود را به موسسه های خیره خواهند بخشید.
بر اساس گزارش فاکس نیوز، این اولین رقابت انسانی رایانه های شرکت IBM نیست، در سال 1997 نیز رایانه Deep Blue این شرکت توانست قهرمان شطرنج "گری کاسپاروف" را شکست دهد.



ارسال کننده : غزاله پویان

 


تصاویر یک نمایشگر لمسی 10 متری سه بعدی بدون نیاز به عینک

 

 

یک شرکت تولیدکننده محصولات الکترونیکی مصرفی نمایشگر چندلمسی سه بعدی بدون نیاز به عینک را ارائه کرده که طول آن 10 متر است.

این روزها بر روی وب اخبار مربوط به دو مدل نمایشگر لمسی منتشر شده اند. اولین مدل که توسط دانشمندان دانشگاه "گرونینگن" هلند ارائه شده یک نمایشگر لمسی خمیده است که حدود 10 متر طول دارد و ابعاد آن 396 اینچ است.
این نمایشگر بزرگترین TV Glasses-Free است که تاکنون ساخته شده است. این نمایشگر غول پیکر 10 متری دارای یک نوع بازوی فناورانه است که می تواند قدرت عمل کاربر را در استفاده از این نمایشگر بهتر کند.
این تلویزیون توسط 3 رایانه هدایت می شود. این رایانه ها لمسهای روی سطح نمایشگر را از طریق 6 دوربین ویدیویی و 16 فرستنده حسگر IR با وضوح تصویر 4900 در 1700 پیکسل جمع آوری می کنند.
براساس گزارش پی. سی وورد، در حقیقت این نمایشگر نسخه غول پیکر رایانه Surface 2 محصول مایکروسافت است. بر روی این نمایشگر عظیم به طور همزمان می توان حداکثر 100 ورودی را وارد کرد.
مدل دوم را که شرکت NICT معرفی کرده یک نمایشگر مورب 200 اینچی است که نه تنها از فناوری چندلمسی برخوردار است بلکه بدون نیاز به عینک می تواند تصاویر سه بعدی ارائه کند.
 


ارسال کننده : غزاله پویان
 
 


آخرین مطالب ...
» ویدیو آموزشی نرم افزار Rapid Miner
» دانلود نرم افزار داده کاوی Rapid Miner
» کتاب آموزشی نرم افزار Rapid Miner
» 10 Uses Of The Find Command In Linux
» نرم افزار امنیتی McAfee VirusScan Enterprise 8.7
» نرم افزار HDDLife (تخمین عمر باقی مانده هارد دیسک)
» نرم افزار امنیتی ESET Smart Security Business Edition v4.2.76.0
» خلاصه ای از بانک های اطلاعاتی
» برنامه SQL Server Express Edition 2005
» نمونه سوال امتحانی درس آزمایشگاه معماری کامپیوتر
» آزمایشگاه سیستم عامل- دستورات خط فرمان
» آزمایشگاه معماری- RAM 6116
» نرم افزار Code Vision
» نرم افزار Virtual Box
» DBeaver
» Phase 10
» MARIO REMIX
» TVTrigger
» WordInn Dictionary 2010
» 3D Rally Racing
» Mega Bomberman
» Endless War 3
» Death Worm
» Super Mario 3: Mario Forever
» DVD Slim Free

Home | FeedBack

Copyright © 2008 LoxBlog.Com . All Rights Reserved. Translation Www.NazTarin.Com